شروع ماه هشت ماه من
سلام گل پسری مامان
وای خدایا باورم نمیشه داریم به آخراش نزدیک میشیم عزیز دلم امروز با خاله فرشته رفتیم کلاس باداری و کلی خوش گذشت . پسرم شما امروز 32 هفتت پر میشه و وارد 33 هفته میشی من و بابایی و همه خیلی خوشحالیم . این روزا یکم سخت تر میگذره کمر و لگن من خیلی درد میکنه و دوباره دیسکم گرفته به سلامتی اتاقتم داره تموم میشه . کمدتو بابایی داره میسازه. یه چیز جالب برات بگم اینکه سال قبل دقیقا تولد حضرت محمد ص تختتو خریدیم و امسال دقیقا همون روز شروع به ساخت کمدت کردیم خیلی اتفاقی این دو تا تاریخ یکی شد . پرده اتاقتم خودم درست کردم من هنوزم خوابتو نمیبینم ولی همه خوابتو دیدن مخصوصا بابایی چند شب پیش خواب دیده که شما به دنیا اومدی ولی دو قلو بودید خیلی هم شبیه من بودید حتی خال روی بینی هم داشتین می گفت وقتی منو برده بیمارستان توی 10 دقیقه زایمان کردم . خدا از دهنش بشنوه. چقدم خوب راستش منو و بابایی این روزا خیلی احساساتی شدیم آخه گوگولومون کم کم داره میاد و ما پدر و مادر و یه خانواده سه نفره میشیم هنوزم درکش برام سخته اما خوب دیگه واقعیه خوشبختانهپسر گلم خیلی دوستت دارم همش تکون میخوری و قند تو دل من آب میشه درسته که یه وقتایی هم کاراته بازی می کنی و قند تو چشام آب میشه اما با تمام تک تک سلولای بدنم دوست دارم.راستی عزیزم می دونستی که یه مامان خوش تیپ داری من وقتی بادار شدم 70 کیلو بودم و الانم 70 کیلو هستم هنوزم همکارام نمیدونند من باردارم ولی به رئیسم گفتم. دکترم گفت یه سونو بده اگه رشد جنین خوب باشه جای نگرانی نیست و خودشم موافق وزن و هیکلمه و میگه یه زن بادار نباید بزاره که چاق بشه برا همینم من و بابایی 6 دی ماه رفتیم سونوگرافی که خدارو شکر همه چیز عالی بود و وزن شما 1347 گرم و بریچ بودی نتونسیم خوب ببینیمت آخه دکتر حوصله نداشتپسر گلم این روزا بیشتر از هر وقتی بهت فکر می کنم و منتظر روز موعودم که در آغوش بگیرمت.
دوست دارم خیلی زیاد
خدایا شکرت شکر