پایان هفته هفتم و هشتم
سلام عزیز دل من خوبی مامانی. حالا بریم سر وقت اتفاقات این دو هفته: من تو هفته هفتم یه آزمایش کلی دادم که امروز بابایی زحمت کشیدن و رفتن جوابشو گرفتن. از روزی که فهمیدم شما تو دلمی لحظه شماری می کردم که هفته هشت بشه و من برم سونو گرافی و شمارو ببینم که روز چهارشنبه تاریخ 1 مرداد من و بابایی رفتیم مطب دکتر، بابایی خیلی ذوق زده بود ولی من یکم استرس داشتم وقتی نوبتمون شد و رفتیم داخل من رو تخت دراز کشیدم و بابایی دورتر وایستاد من بهش اشاره کردم که بیا نزدیک تر آخه قربونش بشم از بس که محافظه کاره و جوابت ادبو رعایت می کنه بعد دکتر اومد و سونورو انجام داد و گفت همه چی نرمال و طبیعیه. وقتی شمارو به ما نشون داد قلبم داشت از سینم بیرو...